طلایی تر از گندم به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت نود و نهم
زمان ارسال : ۴۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 11 دقیقه
فرخ گیلاس به دست، با چشمهای پر از آتش فرهاد و پدرش را میپایید. من اما، یخ کرده بودم که کارملا چرا بازو به بازوی فرهاد به مهمانی آمدهاست؟ کنار لاله نشسته بودم و یک چشمم به فرخ بود. نمیدیدم زیاد بنوشد. گاهی گیلاس را به لبهایش نزدیک میکرد ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
.
00چقدر جنس عشق فرخ زیباست تمام مدت میدونست متمدن داره خیانت میکنه اما از این موضوع بر علیه گلبهار استفاده نکرد اخرسرم در نهایت عشق خودش گفت که اسیب نبینه