طلایی تر از گندم به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت هشتاد و نهم
زمان ارسال : ۱۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
وقتی رسیدیم، چراغ سردر عمارت سیفعلیخان روشن بود. خبر داشتند که میرسیم و منتظرمان بودند. فرخ نیاز نداشت پرسانپرسان برود تا برسد به خیابان شاهرضا (انقلاب فعلی). عین کفِ دستش تهران دراندردشتِ هفتاد و دو ملت را میشناخت. گرگ و میشِ هوا بود ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
00خوب بود