طلایی تر از گندم به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت هشتاد و یکم :
در امتداد این باغ، همان جادهی وسطی بود و پشتش باغ ما. همانجایی که آقا با عشق تکتک درختهایش را کاشته بود. به این قسمت از منطقه که میرسیدیم فاصلهی املاک حسینخانی و امیرخانی میشد یک جاده.
اشک توی چشمهایم جمع شد. ایستادم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
پری
00نویسنده جان قلم خیلی زیبایی داری من همیشه بی صبرانه منتظر پارتهای بعدی هستم .