پارت هفتاد و نهم :


بلافاصله خود را به اتاقم رساندم و در بستم. دست گذاشتم روی گونه‌های داغم و فکر کردم به محض این‌که سرور مرا ببیند پی به غلیان درونی‌ام خواهد برد. حس می‌کردم ضربان تند قلبم از روی لباس هم مشخص است. پنجره را باز کردم و چند نفس عمیق کشیدم.
...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.