پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۶۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

بعداز پرداخت صورت حساب از کافه بیرون زدیم. کنجکاو ازش پرسیدم:
-پندار این دوتا باز سر چی دعوا کردن؟!
یهو ایستاد و به طرف برگشت. با لبخند مرموزی بهم نگاه کرد. متعجب دوباره پرسیدم:
-سوال بدی پرسیدم؟
شونه بالا انداخت و گفت:
-نه!
ابروهام رو به هم گره کردم و گفتم:
-پس چرا داری اینجوری نگاه می‌کنی؟!
لبخندش رو پررنگ‌تر کرد و گفت:
-آخه اولین باره که اسمم رو از زبون

485
110,300 تعداد بازدید
345 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    10

    اون شیوا پدر سوخته همه آتیشا از گور لونه حتی مطمئنم به پندارم نظر داره چون خان صداش نمیزنه وپندارم از اول با بیرون امدنش مخالف بود ولی مجبور شد

    ۲ ماه پیش
  • روژان کاردان | نویسنده رمان

    😁مرسی از نظر قشنگت❤️😍

    ۲ ماه پیش
  • مهوا

    00

    عالییییییییییی

    ۲ ماه پیش
  • روژان کاردان | نویسنده رمان

    ❤️🙏🏻

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید