پیانولا به قلم مرجان فریدی
پارت هفتاد و ششم :
***
موهایم را پشت گوش زدم،کیک تولد کوچک را با یک دست گرفته و با دست دیگر باکس قرمز رنگ را زیر بغل زده بودم.
به سختی دکمه آیفون را فشردم.
چراغ زیر دکمه، روشن شد، اما در را باز نمی کردند
بازشدن در به درازا کشید.
پاییز آخرین زورش را هم برای سوزاندن استخوان تازه جوش خورده ام می زد.
شاید زمستان امسال مهربان تر از پاییز هر سالم باشد!
شاید!
هم زمان با باز شدن در، به سخت
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Mw
10خزان پیش از حد توانش قویه!
دیروزAsal
30خزان واقعا خیلی قویه اگه من بجاش بودم الان خیلی وقت بود مرده بودم!-_-💔
۲ روز پیشآمنه
00ممنون عالیه سخت بدونی خانواده داری ولی حسابت نکنن وبیشتر اونها زخم زبان بزنند حتی اونهایی که واقعا گناه کردن کسایی دارند که بهشون دل خوش کنند ولی خزان ما تنهاست بیچاره دخترمون
۲ روز پیشمآوی
20بمیرم برای دل خزانم، چرا درداش تمومی نداره این بچه🥲
۲ روز پیشفیونا
30عاشق بابا هایی ام که با وجود این که می دونن دخترشون اشتباهی کرده، توی جمع ازشون دفاع می کنن و توی خلوتشون اگه لازم باشه مواخذه. بابای خزان اگه بفهمه دخترش هیچ گناهی نداره، چه واکنشی نشون میده؟
۳ روز پیشNajva
00ای بابا😪💔
۳ روز پیشفریبا
20الهی بمیرم چقد سخته پدر آدم این رفتارو داسته باشه اونم تو جمع😭😭😭
۳ روز پیش...دنیا
60وای بچه ها خیلی منتظر اون روزیم که پدر خزان از این قضایا باخبر بشه و بدونه که خزان بیگناه دوس دارم ری اکشن باباشو ببینم وقتی بدونه که خزانش همیشه پاییز بوده😢😢😢
۳ روز پیشدنیا
20وایییی خزانم امیدوارم زودتر تقدیرت مثل بهار گرم و رنگی بشه اونوقت من صدات میکنم بهار بجای خزان خیلی منتظر اون روزم😢😢😍😍
۳ روز پیشسپیده
80چشم میکاییل دور اینا اینجوری به خزانش نگاه میکنن 😔
۳ روز پیشنمیدونم
40بی اهمیتی از طرف پدر و مادر خیلی سخته. منم دردش و کشیدم🥺🥺🥺🥺
۳ روز پیش_xxx_
00هیققق
۳ روز پیشعاطی
10اب داغ؟ غمانگیزز،،،،،
۳ ماه پیشAylar
40مرجان خوشگلم واقعا از خوندن رمان های عالیت غرق لذت میشم
۵ ماه پیش
زری
00بمیرم برا دلت خزانی🥲