پارت سی و ششم

زمان ارسال : ۱۰۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

مغزم از یورش اتفاقاتِ اخیر درمانده شده بود. نمی‌دانستم چرا سرنوشت تا این حدّ متلاطم و بی‌نظم، مقابلم قد عَلم کرده بود!
میان توفانِ زندگی‌ام، تنها همین مرد دیوانه را کم داشتم که آن هم تکمیل شد.
میان این منجلاب، تنها حس ضایع شدن را کم داشتم که آن هم نصیبم شد.
نگاه سنگین آن مرد را دوست نداشتم گویی، احساسات ناخوشایندی از چشم‌های سیه رنگش بر من می‌تابید!
نگاه شرمگینم را ا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • لیلی

    30

    بحران روحی مهرو خیلی زیبا به تصویرکشیده شده آدم قشنگ لمسش می کنه،هممون این حالتاروتوزندگی تجربه کردیم! ممنون نویسنده جان

    ۳ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    مهرو الان واقعا تو شرایط سختیه، به قدری این شرایط برای یه دختر طاقت فرساست که حتی میتونه تو روحیاتش، اخلاقش تاثیر بذاره🥲و مهرو هم همینه🥀

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    با چه کسی هم داره کل کل میکنه ،زبان سرخ سر***میدهد بر باد ممنونم نویسنده جان 💓💔

    ۳ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    دقیقا این ضرب المثل حکایت مهروه و زبون سرخش😁🌸مرسی از نگاه زیبات😍🍀

    ۳ ماه پیش
  • Aa

    00

    🙏🌼🌸🌼

    ۳ ماه پیش
  • هستی

    30

    ای دادبیدا

    ۳ ماه پیش
  • اسرا

    00

    🙏❤

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.