پارت پنجاه و چهارم

زمان ارسال : ۸۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه


از ماشین که با دست گل و شیرینی پیاده می‌شود آن سوتر تورج با دیدنش سیگارش را روی زمین انداخته، با پا له می‌کند.قدمهایش بسیار آهسته است،افکارش کند تر.ذهنش به جای درست فکر کردن فقط لحظه شماری این دقایق را کرده است.ذهن بی مصرف به درد نخور!این را بارها به مغز معیوبش گفته اما هیچ تاثیری در درست شدن افکارش نداشته است.در حال حاضر فقط یک چیز در ذهنش می‌گذرد؛ دوباره تنها شدن با مهرآیین.آن خان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ؟

    ۱ ساله 00

    خیلی عالی بود خسته نباشید 🥰

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۳ ماه پیش
  • ستاره

    00

    💐💐💐

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۳ ماه پیش
  • Aa

    00

    🙏🌺

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.