رویای آشفته به قلم سمیه هرمزی
پارت پنجاه و سوم :
مهرآیین نگاه میدزدد و سری تکان میدهد.زیر نگاه سنگین گلابتون شکلانی در دهان گذاشته چای را هم مینوشد.خدا کند پی نبرده باشد که آن دو غریبه ترین در دنیا هستند.
گلابتون دم در خانه تورج را در حال ور رفتن با آن موتور قراضه اش می بیند.بلند صدایش میزند:تورج.
تورج با خوشحالی دوان سمت گلابتون میآید.زنی که عشق دوران جوانی اش بوده و حتلا هم هست اما هر چه میکند دل این زن را نمی تواند
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۴۴ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نشمین
10چقدر حس مهر آیین قشنگه