پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۸۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

مهرآیین نگاه می‌دزدد و سری تکان می‌دهد.زیر نگاه سنگین گلابتون شکلانی در دهان گذاشته ‌ چای را هم می‌نوشد.خدا کند پی نبرده باشد که آن دو غریبه ترین در دنیا هستند.
گلابتون دم در خانه تورج را در حال ور رفتن با آن موتور قراضه اش می بیند.بلند صدایش می‌زند:تورج.
تورج با خوشحالی دوان سمت گلابتون می‌آید.زنی که عشق دوران جوانی اش بوده و حتلا هم هست اما هر چه می‌کند دل این زن را نمی تواند

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نشمین

    10

    چقدر حس مهر آیین قشنگه

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    دیگه عاشق شده دیگه🥰

    ۳ ماه پیش
  • ساناز

    00

    🫀🫀🫀

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۳ ماه پیش
  • Aa

    20

    🙏🌹

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.