پیله ی پروانه به قلم فرگل حسینی
پارت شصت و سوم :
دوماه بعد.
پروانه توی راهرو قدم زد.قدم های شمرده همراه با نفس های عمیق.
_بهت میگم لازم نیست خودت رو قاطی این کثافت کاریا کنی.من هستم من انجامش میدم فقط کافیه لب تر کنی.
زبانی روی لب های آغشته به رژ قرمزرنگش کشید وبه دیوار تکیه زد.دست هایش را مقابل سینه درهم چلیپا کرد.
_این بازی منه .با قوانین من پیش میره.
هوتن گوشه ای تیشرتش را پایین کشید و روی دستهای مبل نشست.
_خب
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۳۹ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
اسرا
00پروانه وای چرانمیذاری🙏
۵ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
نمیدونم😂🤌
۴ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
آره واقعاا ولی خب بعضی مواقع دیگه نمیتونی اعتماد کنی🥲
۴ ماه پیشنشمین
00دنیای عجیبیه بعضی وقتا کسی و دوست داره ولی اون دوست ندارم و برعکس
۵ ماه پیشفرگل حسینی | نویسنده رمان
دقیقا همین طوریه عزیزم😭🥲
۴ ماه پیش
پرنیا
00پروانه حالا ک یکی پیدا شده ک انقد میخادت حالاتو چرا ناز میکنی دختر🥺 امیدوارم حقتو بگیری