تلالو هور به قلم نازنین هاشمی نسب
پارت سی و سوم :
«مـهرو»
چندین ساعت از حضور من داخل تاکسی میگذشت. چندین ساعت بود که مغزم مدام مرثیه میخواند و مرا به هر گناهی محکوم میکرد.
چندین ساعت بود که استخوانهای بدنم بیحرکت همانند مجسمهای ساکن، مات و مبهوت مانده بودند. داخل این ماشین پلکهایم مدام روی هم میافتاد و خواب، تازیانهاش را بر وجودم میکوباند اما حتی ذرّهای استراحت، برایم حرام شده بود.
تا حس سنگین خواب د
مطالعهی این پارت حدودا ۸ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
تو پارت آینده معلوم میشه😁😍 مرسی ازت زیبا❤🌹
۵ ماه پیششیدا
00فک کنم مهرو دادوین همو ببینین و بپسندن😂🤝
۵ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
دقت بالایی داری🌝، کم مونده براشون عروسیم بگیری😂 مرسی ازت گل🌹✨
۵ ماه پیشآیرین
00چه رمان خوبی👏👏👏👏
۵ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
ممنونم از شما🌹
۵ ماه پیشلیلی
10اگرحزن واندوه دامانم رارهانکند من چه کنم؟ ممنون ازنویسنده خوش ذوق؛
۵ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
ممنون از خوانندهی مهربونی مثل تو🌹✨
۵ ماه پیشماه لیلی
00بنظرم پاشا نمرده ، شاید دوست مهرو هم یه ربطی ب پاشا داشته باشه که اینطور خودشو به دردسر میندازه ، مهرو هم احتمالا تو شرکت داوین کار پیدا کنه هههه همه اینا احتمالات ذهنمه
۵ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
پاشا نمرده اما تو کماست🌝😁 دوست دارم همه چیو لو بدم اما از یه نویسنده این کار بعیده😂 مرسی از نگاه زیبات😍❤
۵ ماه پیشمریم
00🤗😍داره جالب میشه
۵ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
مرسی از نگاه قشنگت😍🌹
۵ ماه پیشهانی
00عالی بود ممنون ازت نویسنده جان🤗
۵ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
عالی نگاه زیبای شماست❤🍀
۵ ماه پیشمریم گلی
00ممنون بابت پارت اضافه ،مهرو داره خونه پدربزرگ داوین میره ؟💓♥️💓
۵ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
مرسی از لطف بیکرانت، اولین حدس رو شما زدی😁❤ببینیم درسته یا نه🌝 «وی خبیث میشود»
۵ ماه پیشAa
00زیبا بود سپاس شاید سرنوشت بهتری در انتظارش باشه🌷🪻🌷
۵ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
مرسی از شما🌸شاید اگه ساز این دنیا براش کوک باشه، بشه. 🥀🍀
۵ ماه پیشلیلا
00از زبون مهرو شنیدیم
۵ ماه پیش
لیلی
10طبق حدسیاتی که بنده ازگذشته فرمودم فک کنم خونه ی بابابزرگ داوین باشه🙃🫣