پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۴۳ روز پیش

تأییدِ سوالات بردیا نه تنها برایم مشکل بود بلکه جواب دادن به این پرسش، سخت مرا رنجیده خاطر می‌کرد.
چه‌گونه از عداوتی می‌گفتم که حتی گفتنش، شرمسارم می‌کرد؟
چه‌گونه تمام ماجرا را مو به مو، رج به رج برایش می‌بافتم و ذرّه‌ای بی‌تاب نمی‌شدم؟
چه‌گونه از نیرنگی می‌گفتم که هم‌خون من، معتمد من این‌گونه پلیدانه نقشه‌اش را کشیده بود؟
سخت بود و عذابش تنها، مرا می‌سوزان

173
39,228 تعداد بازدید
373 تعداد نظر
49 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

نازنین هاشمی نسب : ۲ هفته پیش

سلام دوست کتاب‌خون من🌿🌼
یادت نره این رمان رو به‌کتابخونه‌ات اصافه کنی و با یه نظر کوتاه به من انگیزه‌ی نوشتن ببخشی✨
با نظرات شما من برای ادامه رمان کلی انرژی میگیرم🌈
مطمئن باشید کلی هیجان و گریه و خنده درپیش داریم.
بازم متشکرم از تمام عزیزانی که رمان رو مطالعه میکنن و نظرات زیباشون رو ثبت می‌کنند✨🌼

نازنین هاشمی نسب : ۴ روز پیش

سلام🖤🙏🏻
متاسفانه یکی از بستگان نزدیک بنده فوت شده. امیدوارم عذر بنده رو بپذیرید و چندمدتی برای ادامه‌ی رمان صبوری کنید تاکمی حال روحی بنده بهتر بشه🖤😔
بازهم تشکر از صبر و درک شما

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هدی

    00

    عالیییی دست طلا

    ۱ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    اومیدوارم تا آخر برات عالی باشه و از خوندنش لذت ببری گل🌹✨

    ۱ ماه پیش
  • Aa

    00

    ممنون عالی بود خسته نباشید🌷☘️🌷

    ۱ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    خواهش میکنم، مرسی از نگاه پرمحبت شما🌸

    ۱ ماه پیش
  • لیلی

    00

    این داوین باتعریف قیافش بازاعصاب منو کاموایی کرد😵 💫

    ۱ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    چرا؟ 🤣🙁

    ۱ ماه پیش
  • مریم

    00

    ای بابا🫨

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید