پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۱۰۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه

تأییدِ سوالات بردیا نه تنها برایم مشکل بود بلکه جواب دادن به این پرسش، سخت مرا رنجیده خاطر می‌کرد.
چه‌گونه از عداوتی می‌گفتم که حتی گفتنش، شرمسارم می‌کرد؟
چه‌گونه تمام ماجرا را مو به مو، رج به رج برایش می‌بافتم و ذرّه‌ای بی‌تاب نمی‌شدم؟
چه‌گونه از نیرنگی می‌گفتم که هم‌خون من، معتمد من این‌گونه پلیدانه نقشه‌اش را کشیده بود؟
سخت بود و عذابش تنها، مرا می‌سوزان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هدی

    00

    عالیییی دست طلا

    ۴ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    اومیدوارم تا آخر برات عالی باشه و از خوندنش لذت ببری گل🌹✨

    ۴ ماه پیش
  • Aa

    00

    ممنون عالی بود خسته نباشید🌷☘️🌷

    ۴ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    خواهش میکنم، مرسی از نگاه پرمحبت شما🌸

    ۴ ماه پیش
  • لیلی

    00

    این داوین باتعریف قیافش بازاعصاب منو کاموایی کرد😵 💫

    ۴ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    چرا؟ 🤣🙁

    ۴ ماه پیش
  • مریم

    00

    ای بابا🫨

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.