تلالو هور به قلم نازنین هاشمی نسب
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۱۰۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
تأییدِ سوالات بردیا نه تنها برایم مشکل بود بلکه جواب دادن به این پرسش، سخت مرا رنجیده خاطر میکرد.
چهگونه از عداوتی میگفتم که حتی گفتنش، شرمسارم میکرد؟
چهگونه تمام ماجرا را مو به مو، رج به رج برایش میبافتم و ذرّهای بیتاب نمیشدم؟
چهگونه از نیرنگی میگفتم که همخون من، معتمد من اینگونه پلیدانه نقشهاش را کشیده بود؟
سخت بود و عذابش تنها، مرا میسوزان
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
اومیدوارم تا آخر برات عالی باشه و از خوندنش لذت ببری گل🌹✨
۴ ماه پیشAa
00ممنون عالی بود خسته نباشید🌷☘️🌷
۴ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
خواهش میکنم، مرسی از نگاه پرمحبت شما🌸
۴ ماه پیشلیلی
00این داوین باتعریف قیافش بازاعصاب منو کاموایی کرد😵 💫
۴ ماه پیشنازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان
چرا؟ 🤣🙁
۴ ماه پیشمریم
00ای بابا🫨
۴ ماه پیش
هدی
00عالیییی دست طلا