پارت هفده :

- این باد تو این بر و بیابون نرماله؟!
صدای مهرداد و انگار از فاصله‌ی خیلی دور شنیدم. با این‌که داشت داد می‌زد؛ اما تو گوشم ضعیف و ضعیف‌تر به نظر میومد...
- میلاد... بیا برگردیم تو ماشین...
همون‌طور که زل زده بودم به ته بیابون دربرابر هل محکم مهرداد مقاوت کردم. حس می‌کردم پاهام چسبیده به زمین و نگاهم دوخته شده به بیابون. وقتیم که چشمام سایه‌ی سفیدی رو از فاصله‌ی چند متری تشخیص د

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۶۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آیرین

    00

    👏👏👏

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.