پارت پنجاه و یکم

زمان ارسال : ۷۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

به خاطر همین تمام افکار مزاحم رو پس زدم و به حال توجه کردم.
کنار رستورانی سنتی وایساد و گفت:
-پیاده شو.
خندیدم و گفتم:
-یه آقای جنتلمن دستور نمی‌ده، خواهش می‌کنه!
یه‌کم قیافه‌ش رو کج کرد و گفت:
-خانم مهوا لطف می‌کنید پیاده بشید، لطفا؟
خندیدم. شیطون شده بودم، اما مگه عیبی داشت؟ نه نداشت. بلأخره منم باید این چیزا رو تجربه کنم دیگه!
از ماشین پیاده شدم و منتظر ش

485
110,202 تعداد بازدید
344 تعداد نظر
78 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آیرین

    00

    عالیه رمان خیلی خوبی

    ۲ ماه پیش
  • زهرا

    10

    خیلی نازه مرسی

    ۲ ماه پیش
  • Aa

    10

    ممنون زیبا بود💐💐💐

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید