به دنبال شارلو به قلم زهرا صالحی (تابان)
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۳۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
متوجه شد صدای خفهای از درونش خارج شده. صدایی سرشار از ناامیدی. دید مایا دوید و از جلویش به سمت خانهی مقدس فرار کرد. چقدر دلش میخواست بتواند او را دنبال کند. اما نمیتوانست... . باورش برایش سخت بود.
ستونهای خانه نصفه و نیمه پا برجا بودند و گویی چیزی از جلای ستودنی گذشته درونشان باقی نمانده بود. از قسمتِ در که به داخل باریکهی راهی وجود داشت، شکافی عمیق ایجاد شده بود. شکافی دندانه