به دنبال شارلو به قلم زهرا صالحی (تابان)
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۴ روز پیش
***
از انتظار خسته شده بود و با صدای قدمهایی که به سمتِ در میآمد تا آن را به رویش باز کند، خیالش آسودهتر شد. دلش یک استراحتِ حسابی میخواست. رویش را به سمتِ مخالف در چرخاند و دیوار ترک خوردهای را دید که احتمالاً اگر تا چند روز دیگر ترمیم نمیشد، فرو میریخت. آهی کشید و با صدای باز کردن قفلِ در، سرش را برگرداند.
بلافاصله پس از گشودنِ در، یک کشیدهی محکم روی گونهاش نشست. از ش
اطلاعیه ها :
دوستان برای رمان شارلو یک چنل زدم گپ هم داره میتونید صحبت کنید.
توی این کانال:
فکتهای داستان
دیالوگ های ماندگار
و یه سری اطلاعات داده میشه
https://t.me/almas_sharlo
خوشحال میشم بیاین. #تلگرام
سحر
00عالی .شاید یکی از هم گروهی هاش بوده باشه