به دنبال شارلو به قلم زهرا صالحی (تابان)
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۸ روز پیش
اهمیتی نداد و سرش را خم کرد سمت دیوار. بیخیالتر از آن چیزی بود که فکر میکرد. چطور میتوانست کارها را درست کند؟! چه چیزی آن مرد را ترغیب به دور شدن میکرد؟! ماجراهایی که آن مرد برایشان رقم میزد جدا و تحت فرمان او قرار گرفتنِ مادرشان جدا. دیگر نمیدانست از کدام راه باید ادامهی مسیر را بپیماید.
در همین فکرهای گاه و بیگاه بود که ناگهان دختر بچهای نزدیکش آمد. شاخهای گل را س
اطلاعیه ها :
دوستان برای رمان شارلو یک چنل زدم گپ هم داره میتونید صحبت کنید.
توی این کانال:
فکتهای داستان
دیالوگ های ماندگار
و یه سری اطلاعات داده میشه
https://t.me/almas_sharlo
خوشحال میشم بیاین. #تلگرام
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سحر
00عالی