پارت سی

زمان ارسال : ۶۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

با حالت ترسی درون دیدگانش، سرش را راست کرد و با چشمان گرد شده به فضای اتاق خیره شد‌. ماتیک را دید که لیوانی را سمتش گرفته و در انتظار چشم باز کردنش صبوری می‌کرد. با نگاهی به او متوجه شد آن لیوان را برای او آورده است. با تلاش کمی جابه‌جا شد و پس از آن، کمری که هنوز می‌سوخت را به کناره‌ی تخت تکیه داد. دست دراز کرد و لیوان را از دست ماتیک گرفت. از خنکای‌ دیواره‌ی لیوان مسی آب را تشخیص داد و ب

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سحر

    00

    عالیه فقط کاش پارت گذاری بیشتر بود

    ۲ ماه پیش
  • زهرا صالحی (تابان) | نویسنده رمان

    چشم چشم🙏

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.