به دنبال شارلو به قلم زهرا صالحی (تابان)
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۱۵ روز پیش
فصل چهارم
یک قدم تا فاجعه
برای رهایی از القابی که از او یک دختر ترسو و بزدل در ذهنِ آن مردک ساخته بود، خونسردی را کنار گذاشت.
- چیکار کردی روانی؟! مامان؟! مامان؟!
هنر که گویی تازه متوجهی اتفاق پیش آمده شده و تازه از خواب پریده باشد، سرش را سمت زمین گرفت و با دیدن خون، هراسانه چند قدم عقب رفت. نالهی آهستهای از دهانش خارج شد و پس از کمی سردرگمی، جسوریاش را بازیافت.
اطلاعیه ها :
دوستان برای رمان شارلو یک چنل زدم گپ هم داره میتونید صحبت کنید.
توی این کانال:
فکتهای داستان
دیالوگ های ماندگار
و یه سری اطلاعات داده میشه
https://t.me/almas_sharlo
خوشحال میشم بیاین. #تلگرام