پارت چهل و نهم :

آهی از ته دل کشیدم.غم در دلم خانه کرده بود.بعد از لحظه‌ای تعلل گفتم:
_اونا جهیزیه مادر من بود.که به من رسید.اما چه ارزشی داره وقتی دلم خوش نیست!.فقط خاطراتی که با این وسایل دارم برام دردناک شدن.
دستش را پشت کمرم گذاشت و به قدم‌های ثابت شده‌ام حرکت دوباره بخشید.در همین حین گفت:
_اما در نهایت اونا وسایل تو و خاطرات تو هستند . هر چقدر هم بد و آزاردهنده باشند.اصلا مگه یادگاری مادرت

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.