پارت چهل و هشتم :

افکارم در حال سوراخ کردن مغزم بود. به سختی ادامه ماجرا را تعریف کردم:
_گفت دکتر اشتباه کرده .گفت عقیمه و نمی‌تونه بچه داشته باشه.منه احمق آنقدر وابسته شده بودم که گفتم تو باشی کافیه. بچه نمی‌خوام.اما..اما حالا پشت تلفن گفت می‌خواستم بچم از عشقم باشه.چرا با من اینکارو کرد؟؟
انگشت شستش را زیر چشمانم کشید.اشکم را پاک کرد و گفت:
_سایه جان دخترم هر کار خدا حکمتی داره.ما شاید اون لحظ

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.