تاریکترین سایه به قلم فاطمه مهدیان
پارت پنجاه :
دیدن وسایلم و رفتار میترا، تمرکز را برایم سخت کرده بود.با این وجود تحت تاثیر حرفهای فرشته پاسخ دادم:
_من دیگه نمیتونم به اون زندگی برگردم. دل من دیگه صاف نمیشه… از طرفی با وجود بچه من دیگه حق انتخابی ندارم. این بهترین کاره باید جدا بشم.
افسوس سرش را به طرفین تکان میدهد. گفت:
_تو قراره با این آدما تو یک ساختمان زندگی کنی.قراره هر باربا دیدیشون دست و دلت بلرزه؟؟خودتو گم کنی؟بگ