پارت پنجاه :

دیدن وسایلم و رفتار میترا، تمرکز را برایم سخت کرده بود.با این وجود تحت تاثیر حرف‌های فرشته پاسخ دادم:
_من دیگه نمیتونم به اون زندگی برگردم. دل من دیگه صاف نمیشه… از طرفی با وجود بچه من دیگه حق انتخابی ندارم. این بهترین کاره باید جدا بشم.
افسوس سرش را به طرفین تکان می‌دهد. گفت:
_تو قراره با این آدما تو یک ساختمان زندگی کنی.قراره هر باربا دیدیشون دست و دلت بلرزه؟؟خودتو گم کنی؟بگ

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۵۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان رمان تاریکترین سایه فاطمه مهدیان دنیای رمان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.