پارت بیست و دوم

زمان ارسال : ۱۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

مهوا بغض‌کرده و گلایه‌مند مادرش را نگاه کرد و از جا برخاست. صدایش می‌لرزید و به‌سختی گفت: کاش فقط یه‌ذره به منم حق بدین، یه‌ذره درکم کنید. من فقط نوزده‌ساله‌م بود که تنها شدم... هر تصمیمی گرفتم، نهایت تلاشم بوده برای انتخاب بهترین راه!

سمت اتا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.