پیله ی پروانه به قلم فرگل حسینی
پارت شصت و یکم :
اینجا کجاست؟
پروانه این سوال را در حالی پرسید که پیراهن هوتن را در دستش مچاله کرده وبه سمتش گرفت.کنار یک دیوار تمام آجر ایستاده بودند ،یک درب سیاه بزرگ با طرح گل رز وبارانی که تمام شده بود.اما کف خیابان روی سنگ فرش ها وآسفالت هنوز خیس بود.
_جایی خاصی نیست،امشب رو اینجا می مونیم.
پروانه نگاه گذرایی به درب ودیوار انداخت.در همان حین هوتن به دیوار تکیه زد و انگشت هایش را در هم
پرنیا
00به به پزوانه خانوم همه فن حریفه👏👏👏