پارت شصت :

هوتن به او نگاه کرد .نگاه ونگاه ونگاه.انگار که به زییاترین گل جهان خیره شده است.پروانه چرخی دور خودش زد و دست هایش را به حالت پرواز باز کرد.به راستی روحش در آسمان ها به پرواز در آمده بود.
_تو واقعا آدم استخدام کردی که بکشتت؟بعد هم طوری رفتار میکنی که انگار هیچی نشده.
پروانه باز ایستاد.دست هایش را پایین انداخت.به ساختمان نگاه کرد.طبقه سوم طوری خاموش بود که انگار خانه ارواح بود نه آدم

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۵۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • پرنیا

    00

    آخی هوتن قشنگم 🥹🥹🥹چقد خوب ک یکی پروانه روبخاطر خودش دوست داره 🤍🌱

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.