میراث هلیوس(جلد دوم) به قلم نگار بنی هاشمی
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۱۱۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
آتریسا زیر لب زمزمه کرد:
- میدونستم.
این بار بارمان حسابی شوکه شد و سرش را به نشانهی تاسف تکان داد:
- باورم نمیشه سر زندگیت همچین قمار بزرگی انجام داده باشی! تو تمام پلهای پشت سرت رو خراب کردی.
آتریسا هیچ نگفت.
پس از لحظاتی، بارمان سکوت را شکست و در حالی که چانهاش را دست میکشید گفت:
- هر چند تصمیمت حماقت محض بوده ولی این کار باعث شده که زن
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Fatemeh
00تا میام غرق رمان بشم تموم میشه😩😂خداقوت بهت عزیزم❤️