پارت سی :

از جنگل‌های شمال که حتی در پاییز هم زیبا و دلفریب بود، دل کندن سخت و مشکل به حساب می‌آمد.
هنوز برای آسمانِ آلوده‌ی تهران و غبار اغبرش، آماده نبودم و دلم می‌خواست سال‌های سال در آن کلبه‌ی متروکه و هوای سالم آن جنگل بمانم.
آن کلبه، قدیمی و شاید کمی تخریب شده بود اما همان اتاقک کوچک، برایم از هزاران ویلای مجهز بهتر و آرامش‌بخش‌تر بود.
تا خورشید رُخ نشان داد، همراه با بردیا ب

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۶۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Aa

    00

    🙏💐

    ۵ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    🌻🍃

    ۵ ماه پیش
  • لیلا

    00

    زوج بامزه این

    ۵ ماه پیش
  • نازنین هاشمی نسب | نویسنده رمان

    دینا، خواهر داوینه گل. تو پارت بعدی مشخص میشه.

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.