پارت پنجاه و نهم :

پروانه بوی قاتل را احساس کرد.از کجا می دانست بوی قاتل چطوری‌ست؟از آنجا که قبلا یک بار هدف ناکام یک قاتل بوده.اما با این تفاوت که این بار همه چیز به خواست خودش بود.
قاتل انگار عجله‌ای نداشت.پروانه پلک هایش را از هم گشود وآدمی که روبه رویش دید یک نقاب به صورت داشت.فقط چشم ها ولب های مرد را می دید.از اینکه پروانه نترسیده بود جیغ نکشیده بود یا حتی جا نخورده بود،مرد متعجب شد.پروانه آب دهان

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۶۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هانا

    00

    ممنون فرگل جان .پروانه با این همه سختی و بیچارگی ک کشید بهترین حامیش ک پدرش بود و از دست دادولی خدا رو شکر ک حداقل هومن و اسماعیل براش موند

    ۵ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.