پارت هشتاد و نهم

زمان ارسال : ۱۶۳ روز پیش

دایی با لحنی جدی رو به دایی مسعود ادامه داد:
ـ این مسئله شوخی‌‌بردار نیست. صحبت یه عمر زندگی تو یه کشور دیگه‌‌ست. یا حامد باید اینجا بمونه یا مهسا باهاش بره. اگه به توافق نرسن...
کلمه‌‌ی طلاق در ذهن تک تکمان به چرخش درآمد! با ناراحتی با خودم فکر کردم: «یعنی حامد انقدر بی‌‌وجدانه که به خاطر این موضوع طلاقم بده؟...» با صدای زهره به خود آمدیم که با مهربانی از ما می‌‌خواست میوه و شیر

491
100,992 تعداد بازدید
404 تعداد نظر
94 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسی راضیه جونم ❤️❤️💋💋کاشکی ایران بمونه حامد یا حداقل مهسا باهاش بره😥

    ۲ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم زرنازم ♥️🧡 حامد پدرشو از دست داده و تو شرایط خوبی نیست. مهسائم از حرفش کوتاه نمی‌آد. حالا باید دید آخرش کدومشون برنده می‌شه 😍💋

    ۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید