پارت هشتاد و نهم

زمان ارسال : ۲۱۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه

دایی با لحنی جدی رو به دایی مسعود ادامه داد:
ـ این مسئله شوخی‌‌بردار نیست. صحبت یه عمر زندگی تو یه کشور دیگه‌‌ست. یا حامد باید اینجا بمونه یا مهسا باهاش بره. اگه به توافق نرسن...
کلمه‌‌ی طلاق در ذهن تک تکمان به چرخش درآمد! با ناراحتی با خودم فکر کردم: «یعنی حامد انقدر بی‌‌وجدانه که به خاطر این موضوع طلاقم بده؟...» با صدای زهره به خود آمدیم که با مهربانی از ما می‌‌خواست میوه و شیر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسی راضیه جونم ❤️❤️💋💋کاشکی ایران بمونه حامد یا حداقل مهسا باهاش بره😥

    ۴ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم زرنازم ♥️🧡 حامد پدرشو از دست داده و تو شرایط خوبی نیست. مهسائم از حرفش کوتاه نمی‌آد. حالا باید دید آخرش کدومشون برنده می‌شه 😍💋

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.