مردمک سفید به قلم سحر حاجیوند
پارت سی و پنجم :
ساعت نزدیک ده صبح را نشان میداد که تلفن خانه زنگ خورد از صحبتهای خانمبزرگ مشخص بود با سمأء حرف میزند. میانه چهارچوپ در یک لنگه پا منتظر مانده بودم و نگاهش میکردم تا حرف زدنش تمام شد. بیتعلل با همان مهربانی همیشگیاش گفت:
-هدی جا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
مریم گلی
10چرا این قدر پارت کوتاه بود ؟من گفته بودم اگه بشه روزهای پارت گذاری بیشتر بشه ولی انگار برعکس شد ،ممنونم