پارت صد و نهم

زمان ارسال : ۱۱۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه

لغزش قطرات عرق را روی مهره‌های گردن تا سطون فقراتم را حس می‌کردم. گاه آدمی دلش می‌خواهد آن چه را که دیده باور نکند و گمان کند خواب می‌بیند یا گمان کند کابوسی بیش نیست؛ امّا حقیقت داشت، آن پوست رنگ‌پریده، آن موهای براق و چرب که گویی با خون دختران بی‌گناه شسته شده بود. آن انگشتان کشیده و ترسناک که دور آن قلاده پیچیده شده بودند، همه واقعیت داشتند و من حس می‌کردم هر لحظه ممکن است جان بدهم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Saniya

    70

    وایی بچه پس خواهرش بوده نه معشوقش...

    ۴ ماه پیش
  • ترانه

    10

    چرا متوجه نشدم ؟

    ۳ ماه پیش
  • Rahii

    40

    با اینکه از این مرد بدم میاد با اینکه تمام این درد و ترسی که الان ویونا داره تقصیر خودشو اون***کثافته ولی بدجور بغض گرفت سر این پارت🥲کاش زودتر اون سازمان مادر خراب بشه

    ۴ ماه پیش
  • آتریسا

    ۱۵ ساله 21

    واقعا جالبهههه و غم انگیزههه نکنه این مو نارنجیهه همونیه که رستاک خوابشو میدیددد؟ عالیییی بود مرجاننن مرسییی🖤💙🦋

    ۴ ماه پیش
  • فریماه

    40

    درحالی که به اسم عشقش پخش شد ولی خواهرش بود

    ۴ ماه پیش
  • Deniz

    60

    پر قدرت برگشتی):

    ۴ ماه پیش
  • Fateme

    80

    واقعا دنیای عجیبیه آخه یارو تو که نمیتونی درد اون دخترا رو ببینی بجای شکنجه خودت اونارو آزاد میکردی هزار تا راه بود برای پول در آوردن و کشتن اونا جدیدا خیلی فکر های شیطانی میکنم 🔪🩸🤌

    ۴ ماه پیش
  • Parya

    40

    فقط میتونم بگم وای وای 🥺🥺🥺

    ۴ ماه پیش
  • MAHSA

    70

    خیلی درد کشیده ولی نخیر من دلم به رحم نمیاد🥲😂

    ۴ ماه پیش
  • الی

    70

    وای هرچی بیشتر میخونم بیشتر گیج میشم نیاز به شفاف سازی دارمم🥲

    ۴ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.