پارت شصت و پنجم

زمان ارسال : ۸۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه

تصمیم گرفتیم که مسیر رفتن به تایمز رو پیاده بریم، باد ملایم و خنکی می وزید و موهامو تکون میداد، دوتا دستامو توی جیب کتم کردم و با لبخند به مردمی که توی خیابون از کنارم رد میشدن نگاه کردم، انگار نه انگار که شب بود، خیابون انقدر روشن و نورانی بود که آدم شک می‌کرد روز نباشه.
به ساختمون های بلند و مرتفع نگاه کردم و همزمان که لئون کنارم قدم برمی‌داشت باهاش همراه شدم.
هر چند ثانیه یکبا

455
66,959 تعداد بازدید
584 تعداد نظر
87 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۱۰ ماه پیش

سلام، این یک پیام خوش آمد گویی برای شماست😎
امیدوارم از رمان جدیدم خوشتون بیاد وَ مثل همیشه با همراهیتون بترکانید🤭😂
بیاید باز هم کنار هم یه داستان باحال دیگه رو رقم بزنیم❤️🥰💃🏻

وَ
ازتون میخوام قسمت نظرات کامنتای با مزه برام بذارید😂💃🏻

حانیا بصیری : ۸ ماه پیش

بچه ها همونطور که من و سبکم رو می‌شناسید هیچ موقع برای رمانام عکس شخصیت انتخاب نمیکنم اما یه ویدئو و کلیپ های کوتاهی‌ که وایب شخصیت هارو میده براتون تو پیجم استوری میذارم. خواستید اونجا فالو کنید 🌱🤍

حانیا بصیری : ۷ ماه پیش

⭕دوستان توجه کنید ⭕
از این به بعد رمان از حالت سکه ای خارج شده و فقط با خرید اشتراک میتونید بخونید ❤️
و اینکه مرسی از همه ی پیامای قشنگتون ببخشید که نمیتونم تک، تک جواب بدم و خوشحالم که تا اینجای رمان انقدر به دلتون نشسته 💮

حانیا بصیری : ۵ ماه پیش

دوست داشتید توی چنل تلگرامم عضو شید آیدیش هست Hania_basiri
اونجا بیشتر باهمیم❤️

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • R

    00

    عاااا بد شد که

    ۳ ماه پیش
  • فاطمه

    ۳۰ ساله 00

    حانیا جون خیلی قشنگ بود لطفا پارت های بیشتری بزار

    ۳ ماه پیش
  • آمینا

    00

    بیا یه آرزوت برآورده شد ولی به چوخ رفتی😅😅😅

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید