گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت نود و ششم :
لایهای یخ سطح آب حوض را پوشانده بود. از درخت گوشهی حیاط تکه چوب خشکی باقیمانده بود که کلاغی روی آن قارقار میکرد. گلاره کتاب به دست جلوی در اتاق ایستاده و نگاهش به سفیدی برفها بود. تاته برای خرید روزانه بیرون رفته و ئهدا داخل اتاق رادیو کوچک سیاهش را به گوشچسبانده بود. سوز سرما که از لای در خودش را داخل کرد پتو را تا زانو بالا کشید.
- چی میخواین شما از این برف و سرما
مطالعهی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۶۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.