گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت نود و ششم
زمان ارسال : ۸۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
لایهای یخ سطح آب حوض را پوشانده بود. از درخت گوشهی حیاط تکه چوب خشکی باقیمانده بود که کلاغی روی آن قارقار میکرد. گلاره کتاب به دست جلوی در اتاق ایستاده و نگاهش به سفیدی برفها بود. تاته برای خرید روزانه بیرون رفته و ئهدا داخل اتاق رادیو کوچک سیاهش را به گوشچسبانده بود. سوز سرما که از لای در خودش را داخل کرد پتو را تا زانو بالا کشید.
- چی میخواین شما از این برف و سرما
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.