پارت چهل و چهارم

زمان ارسال : ۱۰۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه


دوباره به خانه بر می‌گردد و به طبقه‌ی مهوش می‌رود.آن کلید و سند را برداشته و مجدد به راه می‌افتد.در مقصد بعدی‌اش پشت خانه‌ای قدیمی در شمیران می‌ایستد.بی توجه به ساعت دست روی زنگ می گذارد.مدتی نمی‌گذارد صدای شاکی مردی از پست آیفون به گوش می‌رسد.
-چیه دست گذاشتی رو زنگ.
-یه دقیقه بیا پایین.
چند دقیقه‌ی بعد  مردی حدودا چهل ساله ساله با رکابی و شلوارک دم در ظاهر می‌شود.هم

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    50

    دمت گرم با اون محکم زدنت ،ممنونم نویسنده جان

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    حسابی هم محکم زد 🤪

    ۳ ماه پیش
  • ماهک

    10

    عالی بود

    ۳ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.