شروانو (شَروانو) به قلم آمنه آبدار
پارت هفتاد و دوم
زمان ارسال : ۸۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
خزال چشمهایش از شادی برق زد.
به هدفش رسیده بود و حالا سر از پا نمیشناخت.
میخ حرفهایش را باید محکمتر میکوبید، اینطور نصفه رها کردن نمیچسبید.
- زن خان باید از طایفههای سرشناس میبود نه دختر یاغی رعیت!
دستهای دلنیا ا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Fati
20همینه باید ایم خزال و سر جاش نشوند