زندگی را نمی بازم به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت شانزده
زمان ارسال : ۱۰۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
در با صدای بلندی بسته شد و یکتا معترضانه رو به آرش گفت: چرا اینقدر اذیتش میکنی؟ گناه داره بیچاره!
آرش نیشخند زد و زبان روی لب کشید.
- دلت نسوزه واسهش... من هنوزم به حقیقت حرفاش شک دارم. این یه کاسهای زیر نیمکاسهش هست!
یکت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
زهرا
00ارش وامیردوقلواونم همسان!طفلی مهوا اون از امیرکه بی ابروش کرده ورفته اینم ازارش که حرصش میده