پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۱۰۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

خسته است ،این یک ماه و نیمه گذشته انقدر خسته است که در هیچ شیفت شبی انقدر خسته نبود.خسته است از دیدن روی چون مرده‌ی مهرآئین.با خود همیشه می‌گفت هفت سال دوری می‌ارزد مهرآئئن مثل همان زمان پانزده سالگی‌اش به او باز می‌گردد.مهرآئین آمد خسته ‌تر و فرتوت‌تر از پانزده سالگی.مثل نهالی بود زیر پا له شده و خمیده.باور این‌که او همان دختر سرزنده‌ی سالها قبل باشد که لبخندهایش هوش از سر جوانان

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نسترن

    00

    خدا بکشتت شروین

    ۲ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    تا اخر داستانم هیچیش نمی‌شه

    ۲ ماه پیش
  • Aa

    30

    ایندفعه کشتش چقدر زور گو وحشیه ممنون🌸🌼🌸

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    بله متاسفانه

    ۳ ماه پیش
  • ملیحه

    ۴۲ ساله 30

    خیلی قشنگ بود

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ❤️

    ۳ ماه پیش
  • مریم گلی

    30

    پس این کوروش کجاست ؟ممنونم نویسنده جان

    ۴ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    می‌رسه نوش نگاهتون

    ۳ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.