پارت دویست و سی و هفتم

زمان ارسال : ۶۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

فردای آن روز با صدای مریم بیدار شدم. مشغول پچ‌پچ با کسی بود، اما گوش‌های تیز من کلمه به کلمه‌ی حرف‌های آن‌ها را می‌شنید.
-ندیدیش آخه سهیلا. یه قیافه‌ای واسه خودش درست کرده. هیکلش داره می‌شه مثل من بس که وزن کم کرده.
سهیلا را می‌شناختم. دوست صمیمی مریم بود و به خانه‌ی ما رفت و آمد داشت. همسایه هم بودیم و بعضی وقت‌ها مریم چند ساعتی را در طول روز به خانه‌ی او می‌رفت.
صدایش را

750
88,789 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
293 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید