پارت دویست و سی و چهارم

زمان ارسال : ۶۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

دودستی بازویم را در دست گرفت و تکانم داد:
-شنیدی چی گفتم گیلدا؟
مات و متحیر زمزمه کردم:
-شنیدم!
ورق زندگی‌ام برگشته بود. داشتم دگردیسی را پشت سر می‌گذاشتم و طبیعی بود که از این واقعه وحشت‌زده باشم.
طبق خواسته‌ی اهورا با مریم تماس گرفتم و گفتم راهی آزادشهرم و تا شب می‌رسم. برخلاف تصورم به شدت استقبال کرد و گفت منتظرم است.
فهمیدم حسابی پسرش خسته‌اش کرده و به یک نیرو

750
88,763 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
293 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید