گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت دویست و سوم
زمان ارسال : ۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
فضای اتاق بیشتر از آن ساختمان متروکه وحشتزدهام کرد. جایی بود شبیه بیمارستان مجهز! باورم نمیشد در آن ساختمان چنین اتاقی وجود داشته باشد.
مردِ قد کوتاه و کچلی به محض ورودم به اتاق با لحنی سرزنده و بشاش گفت:
-به گیلدا خانوم، خوناشام قاتل و فراری ما!
غیر از آن مرد، هفت مرد دیگر نیز در اتاق حضور داشتند. سه نفر از آنها گان به تن داشتند و مشخص بود منتظر عمل جراحی هستند. یک نفرشان
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.