پارت دویست و یکم

زمان ارسال : ۹۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

تمسخر صدایش باعث شد مأیوس چشم ببندم و سرعت ریزش اشک‌هایم بیشتر شود:
-چشم!
سپس جوری ماشین را به حرکت درآورد که در کسری از ثانیه از مقابل دیدم محو شد.
دوست داشتم همان‌جا روی زمین چمباتمه بزنم و از ته دلم گریه کنم. تک و تنها در آن خیابان فرعی، مقابلِ آن ساختمان، از زور تنهایی رو به موت بودم. کاش حماقت به خرج نمی‌دادم و حداقل اهورا را خبر می‌کردم تا به کمکم بیاید.
حداقل هنوز که

749
88,385 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
293 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید