پارت صد و نود و یکم

زمان ارسال : ۹۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

گونش اصرار داشت شب را خانه‌ی آن‌ها برویم اما من گفتم در فرصتی دیگر. کار و بارِ امیرعلی را بهانه کردم و قول دادم دفعه‌ی بعد که به آزادشهر آمدم، اول از همه به خانه‌ی او بروم.
بعد از ناهار مضطرب روی کاناپه نشسته و منتظر رسیدنِ امیرعلی بودم تا هرچه زودتر از آن شهر خراب شده بگریزم. ظاهراً باید در رفت و آمدم بیشتر دقت می‌کردم وگرنه رسوا می‌شدم.
نیم ساعتی طول کشید تا این‌که امیرعلی پی

747
88,125 تعداد بازدید
282 تعداد نظر
292 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید