گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و نود
زمان ارسال : ۹۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
گرهی کوری بین دو ابرویم نقش بست و پرسیدم:
-جشن رو کجا گرفتین اونوقت؟
-خونهی خودمون دیگه. همونی که از صدقهسریِ امیرعلی رسیده به تو!
چشمهایم در کاسهی سرم گرد شد و ناخواسته صدایم بالا رفت:
-تو خونهی من مهمونی گرفتین؟ اونم بدون اجازهی من؟
با لحنی جدی که مثلاً میخواست خودش را عصبی نشان دهد، غرولند کرد:
-نه بابا! از کی تا بهحال باباها از بچههاشون اجازه می
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.