گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هشتاد و سوم
زمان ارسال : ۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
نامحسوس دندانی سائیدم؛ تصور اینکه یک شب را مجبور باشم تا صبح در یک اتاق با امیرعلی بمانم، حالم را بهم میزد.
میدانستم این حسم دو طرفه است و امیرعلی هم طاقت یک شب تا صبح زیر یک سقف با من ماندن را ندارد. ولی چاره چی بود؟ چه بهانهای میتوانستم بیاورم که شب را پیش همسرم نخوابم؟ آن هم وقتی که امیرعلی آنطور سرد با من و خانوادهام برخورد کرده و نگاهِ مریم و بابا روی ما دو نفر آنطور ل
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.