گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هشتاد و یکم
زمان ارسال : ۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
حالا میفهمیدم چرا دم به دقیقه خمیازه میکشید. دیشب را در آغوش این دختر سپری کرده بود. منِ احمق به بهانهی این که قرار است صبح زود با او راهی شوم، شب ساعت ده خوابیدم. برای همین متوجهی نجواهای عاشقانهی آن دو نشدم.
صبح هم من را در پارکینگ معطل کرده بود تا برای خانوم میزِ صبحانهی شاهانه بچیند.
مازوخیسم وجودم وادارم کرد تا نگاهی به عکس پروفایل دختر بندازم و بفهمم چه چیزی از او ک
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.