گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هفتاد و نهم
زمان ارسال : ۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
ولی اگر این شنوایی قوی بهخاطر تبدیل شدنم بود، پس شنوایی اهورا از این هم قویتر بود و بعید نبود حتی صدای ضربانِ قلب امیرعلی و دوستش را هم بشنود.
زیر کتری را روشن کردم تا چای دم کنم. اهورا که اهل غذا خوردن نبود ولی برای سرگرم کردن خودم چند تکه سینهی مرغ از فریزر بیرون آوردم تا سرخ کنم.
درحالیکه موهایش را با کلاهِ ربدوشامبر خشک میکرد، مقابل کانتر ایستاد و گفت:
-این حموم چیه
م
00خوب