گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت صد و هفتاد و هشتم
زمان ارسال : ۹۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
در نهایت هم همین رفتارهای ضد و نقیضش را بهانه میکردم و جدا میشدم و به شهر خودم برمیگشتم.
از اول هم برنامه همین بود. تا آن زمان شرِ کسانی که قصد کشتنم را داشتند، از سرم کم میشد و چهرهام نیز تغییر میکرد و این تغییرات را طبق همان نقشهی از پیش تعیین شده ربط میدادم به عملهای جراحی متعدد. همه را هم گردن امیرعلی میانداختم و میگفتم به اجبار او بوده. اینطور اطرافیانم نمیتو
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.