پارت صد و هفتاد و یکم

زمان ارسال : ۹۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

نمکی خندید و این‌بار او دست‌هایش را به نشانه‌ی تسلیم بالا برد:
-باشه بابا شوخی کردم.
چشم‌غره‌ای به او رفتم ولی او بی‌خیال ادامه داد:
-برو بخواب تا نخوردی منو. منم واسه‌ت یه ناهار خوشمزه درست می‌کنم که ریدمان‌های امیرعلی رو بشوره و ببره.
لیوانِ نیمه‌خورده‌ی چای را روی کانتر گذاشتم و خواستم سمتِ اتاق‌خوابم پا تند کنم که با جدیت گفت:
-تا می‌تونی چای، قهوه، نسکافه ی

744
87,325 تعداد بازدید
276 تعداد نظر
290 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید