پارت هشتاد

زمان ارسال : ۹۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

روی صندلی سفت راهرو نشسته بود و نگاهش از پنجره اتاق به بیرون بود، صدایی مردانه که مریضی و نخوت از آن می‌بارید، با لحنی که به نظرم صمیمی رسید گفت:

- بیا از داخل نگاه کن.

آقا خشایار جوان بلند شد و وارد اتاق شد، از آستانه‌ی درب که عبور کرد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید